آخ جون، الان تونستم پای لپ تاپ بشینم، البته عاقلانه ش اینه که الان که دخترک خوابه، منم بخوابم. اما از کی تا حالا من عاقلانه رفتار کردم؟

دخترک دوس داره تو بغل باشه. خیلی کوچولو ئه و هنوز به گرمای بدن مادر نیاز داره. منم سعی می کنم تا جایی که می تونم بغلش کنم. خیلی از شب ها نشسته و دخترک به بغل چرت می زنم و بعد با ترس از خواب می پرم که خدایا نذار من بخوابم، نذار دخترک از دستم ول بشه.

به طرز ناجوانمردانه ای دخترک بغل من رو از بغل بقیه تشخیص می ده و تو بغل من آروم تره. ای حال می ده! بی خود که نه ماه نگهش نداشتم. مال خودمه.

آقای خونه شاکیه که چرا وقتی من خروپف می کنم و نمی ذارم تو بخوابی، فردا صبحش حتی حاضر نیستی من رو نگاه کنی و مثل یک اژدهای غران می مونی اما این فینگیل بچه نمی ذاره شب تا صبح و بح تا شب بخوابی، اون وقت تو همش قربونش می ری؟!

دخترک خیلی دست و پاش رو تکون می ده و همین باعث می شه از خواب بپره. ژیگوتوز هاش اندازه ش نمیشه و تازه گرمم هست برای این هوا. چند روزه مامان یه جور خاصی می پیچدتش لای ملافه. مثل یه لقمه میشه. من بهش می گم بللعه! قنداق نیست چون پاهاش آزاده و فقط دست هاش یکم امکان تحرک کمتری دارند و خوب هم می خوابه. اما من عذاب وجدان دارم. ای عذاب وجدان دارم. هی می ترسم این جوری خوب نباشه. اما وقتی عادی می خوابونمش یه ربعه بیدار میشه و گریه و دوباره باید از سر بخوابونمش.

هیچ لباس و پوشکی سایزش نیست. همه ی به تنش زار می زنه. این همه سعی کردم خرید اضافه نکنم، همش هدر رفت. مامان و خواهرک و آقای خونه هی میرن بیرون و هی براش لباس می خرن و هی بازم اندازه ش نیست.

چقدر گیر آوردن پمپرز سخته. همش باید تا بهار بریم. من رو هم که می شناسید. دوست ندارم احتکار کنم و باعث شم کس دیگه ای به مشکل بر بخوره. مولیفکس چسب هاش بیخوده و مای بی بی خیلی پلاستیکی ه. دخترک منم خیلی کوچیکه.

صداش بامزه ست. جیر جیر می کنه. من بهش می گفتم جیرجیرک مامان. همه گیر می دادند که نگو. اما بعد چند روز همه اعتراف می کنن که جدی جدی جیرجیرک ئه!

البته الان بهش فندق هم می گم. پاهاش رو بامزه جمع می کنه. مثل حالت جنینی. قربونش برم.

الانم جیر جیر کرد. من برم.

نظرات 53 + ارسال نظر
نازنین چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 11:21 http://zendegiroozmare.blogsky.com

انشاا... همیشه سلامت باشه و تو خوشحال

نرگس چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 11:58

عزیزم به سلامتی. ایشالا عروسیییییییییییییییش
اگه جسارت نباشه به نظرم جلو بقیه روش اسم نزار، بقیه هم یاد میگیرن فردا روزی بهش میگن، هم خودش هم شما ناراحت میشین

مارال چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 12:03 http://maralvazendegi.blogfa.com

سلام من تا الان خواننده خاموش بودم.اول تبریک می گم تولد گل دخترت رو.
دوم من هم شبا نشسته به دخترم شیر می دادم و یه بار چرتم گرفت و از دستم پرت شد پایین.من رو مبل بودم.خدا رو شکر اتفاق خطرناکی نیفتاد چون زیر پامون پتوی نرمی پهن بود.مراقب باش دوستم کار یه دفعه می شه

رها آفرینش چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 13:13 http://rahadargandomzar.blogsky.com/

قدمش مبارک باشه...من کلوچه صدا میکردم پسرم رو از بس خوردنی و شیرین بود...

آزاده چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 13:44

سلام آیدای عزیز
اولا که هزار هزار تا تبریک واسه تولد گلنار کوچولو
کلی حرف تو دلمه که واست بگم اما خودمم بچه کوچیک دارم و میدونم الان شما وقت سر خاروندنم نداری.فقط خواستم بگم این جایی که من زندگی میکنم(ایرانه ها)پوشک پمپرز و ازون بهتر هاگیس هست که خیلی راحتم پیدا میشه.اگه بخوای ینی اگه اجازه بدی برات بفرستم .برای من کاری نداره و زحمتم نیست.مارک هاگیس دخترونه پسرونه داره که کیفیتش عالیه.

مرسی از لطفتت آزاده جان:))

فاطمه چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 14:37

عزیززززززززززم
اشکال نداره دختری روا اونطوری می بندین.دخترچه من الان نزدیک سه ماهشه اما هنوزم بیشتر اوقات اینطوری دستاشو با یه پارچه لطیف میبندیم.البته دکترش کارمون رو تایید کرد چون پرش دستاش باعث از خواب پریدنشون میشه.فقط فت پاهاشو نبندین که شمام نبستین
منم مثل شما شدم.از طبیعی خواستن وبرعکس شدن و زردیو.. داروی زردی فقط شیر مادره.سر هر دو ساعت باید شیر خورده باشه

طلا چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 15:25

سلام آیدا خانوم مامان! تولد دختر قشتگت بهترین اتفاق زندگیته. خیلی مبارکت باشه! آیدا سعی کن این روزا رو با تنام وجود زندگی کنه و لذت ببری که بعدن دلت خیلی برا این روزات تنگ میشه. پسر منم مثل فندق تو بود با تکون خودش از خواب بیدار میشد. اما سعی کن حتمن با یه ملافه نازک قنداقش کنی اما سفت نباشه. مطمءن باش چون با این کار یاد زمان جنینی اش مبافته کلی هم آرامش میگیره. لطفن از طرف من زیر گلوش رو که بوی بهشت میده ببوس!

راحیل چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 15:47

یاد پارسال خودم افتادم. پسرک من هم سه هفته زود به دنیا اومد و تنها لباسی که سایزش بود لباسی بود که بیمارستان تنش کرد بود!! اون شبه قنداق خیلی هم خوبه چون میگذاره فسقلک ها راحت بخوابن تا حدود و ماهگی ادامه بده به بستنش، خودش هروقت اذیت باشه دست و پاش رو رها می کنه. این روش رو تو کتاب جانسون دیدم. خیالت راحت باشه اذیت نمیشه.
الان که هوا خوبه روزی 10 دقیقه خودت از بالاتنه و بچه کامل بدون لباس باشید(البته پوشک داشته باشه!) بعد بغلش کن و آروم باهاش حرف بزن با شیرش بده. خیلی واسش خوبه آخه نی نی ها تا دو ماه قوی ترین حسشون حس لامسه است. این کار رو بابا هم می تونه انجام بده. پوشک فکر کنم جان ب ب هم سایز خیلی کوچولو داشته باشه. مای بیبی پریمیوم از مای بیبی معمولی خیلی بهتره. روزهای خوبی داشته باشید.

یک عدد مامان چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 16:13 http://kidcanser.blogsky.com

وای من عاشق نوزادم و الان که توصیفت از گلنار رو خوندم دلم خواست اونجا بودم و سرم و می کردم توی گردنش و یک نفس عمیق می کشیدم
درضمن من عاشق اون قسمتی هستم که نوزادا خودشون رو کش و قوس می دن و قرمز می شن

sara_ghm چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 16:17

آیدا جان میدونم وقت نمى کنى نظرات رو بخونى اما گفتم یه خبرى بدم از خودم ،فرشته ى ما هم پنجشنبه با عمل سزارین به دنیا اومد ،کیان من اونقدر کوچولوعههه که لباس صفرم اندازش نیست فقط دو تا سرهمى اندازشه اونم نه اندازه ى اندازه ،پوشکم مولفیکس ترک میگیرم خوبه
منم عاشقشم عاشق ،همه ى حرفاتو میفهمم
ما هم درگیر زردى و اینا بودیم
خدا همه ى فرشته ها رو براى پدر مادرشون نگه داره

واییییییییییییییییییییی
مبارکه
اتفاقن خیلی به فکرت بودم سارا جان
به سلامتی و خوشی
می دونم که روزهای الان تو هم مل مال من شلوغ و عجیبند.

م چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 16:24

به سرزمین مادران خوش اومدی آیدا

پسر من بزرگ شده الان!
اونقدر که اطرافیان گاهی بپرسند:" آستیناتو بالا نمی زنی ؟ "

اونوقت از وقتی که به دنیا اومده تا حالا ! من نخوابیده ام ! باور کن هیچ چیز باعث نمیشه یه مادر دیگه بتونه یه خواب عمیق بره
نهایت مثل دلفینا میتونی نصف مغزت رو بخوابونی !بعله

قدمش مبارک

سپیده مشهدی چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 17:51

واییییییییییییییییییییییییییییییییییی
خاله سپیده دور جیرجیرک بگرده

مینا چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 18:29

ایدا جون منم مشکل تو رو داشتمواسه لباس

برو تیراژه طبقه زیرزمین یه مغازه اس لباسای سایز نیو بیبی داره خیلی کوچولو
خیلی هم شیکن

نازی چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 18:35

من اصن فک نمیکردم دخترکت خردادی باشه، اصن باورم نمیشد گلنار خودشه
خیلی خوشحالم برات و به گولو و سایرین حسودیم میشه
و مرسی که اینقد خاص و خوب متفاوتی، نه اذیت کردی سر خبر حامله گیت، نه چزوندیمون که اسمش چیه، جنسیتش چیه و اینکه زوودی بدون لوس بازی های مرسوم اومدی و برامون نوشتی
خیلی خیلی دوست داشتنی هستی و من واقعا دوست دارم

همینا دیگه
مراقب خودت باش و امیدوارم حضور این فرشته باعث نشه برری و دیگه نیای

سهیلا چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 20:33 http://nanehadi.blogsky.com

ای جان.مثل نفس میمونه.خدا حفظش کنه.چند روز پیش فکر میکردم کاش میشد برم دیدن لوبیای آیدا.بعد فکر کردم چی براش ببرم.پیش خودم گفتم دو تا بسته پمپرز براش میگیرم.اینم از تعبیر خیالبافی های من.

behnaz چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 21:28

عزیزم تبریک میگم تولد دخترتو , خوشبخت باشه.
بچه باید حتمن قنداق بشه تو اهفته های اول حداقل چون تو رحم مادر نمیتونه زیاد تکون بخوره الان اگر دست و پاش بسته باشه احساس امنیت میکنه . من هم خودم اولش احساس بادی داشتم ولی هم پرستار تو بیمارستان (تورونتو ) بهم گفتند و اینکارو کردند هم اینکه تو سایتهای معتبر دیدم این لینک رو هم برات میگذارم که چک کنی کلان BABYCENTRE سایت خیلی خوب و قابل قبوله . روش گام به گام قنداق کردن رو هم داره. مواظب خودت و دخترک باش .
http://www.babycenter.ca/x7660/what-are-the-pros-and-cons-of-swaddling

مهناز چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 22:48 http://www.mahnaz-daneshjoo.blogfa.com

فدای جیرجیرش بشه خاله مهناز تصور میکنم اونجا که لبای فندقی شو باز کرده بود داشت آواز می خوند عزیزممم
چقدر خوبه که می نویسی...چقدر دوست دارم این حال و هواتو
راستی دلم برای آقای خونه سوخت!:))

بوسه ی زندگی چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 23:19 http:// kisslife.blogsky.com

ای جانم جیرجیری

بهمندخت پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 01:18

آیداااا چقدر پستت قشنگ بود، اشک تو چشمام آورد، چه لحظه های مادرانه ی خوبی
چقدر پستت سرحال بود، هرچند شاید خودت بی خواب مونده باشی اما پستت خیلی پرانرژی بود
جیرجیرک

نیاز پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 01:37

مبارک باشه قدم خوشکل خانومت.
پوشک "جان ب ب" رو من خیلی تعریفش رو شنیدم و میگن که دست کمی از پمپرز نداره.
اینترنتی تهیه کن عزیزم، راحت تره.
دخترک ن هم بین 30 تا 40 روز دیگه میاد، دل توی دلم نیست.

مرمر پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 01:53 http://winterladay.blogfa.com

مبارکت باشه
حالا مونده تا شیرین بشه، یه مدت دیگه میشه عسل
پوشک مارک evy baby من راضی بودم

مرمر پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 01:55 http://winterladay.blogfa.com

راستی این مدل بستن دست به بچه هم آرامش میده مثل اینکه توی رحم نادر باشه اصلا حس بد به خودت نده

لایتراکان پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 02:17

آیدا... آیداااااااااااا

نوا پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 02:48

مبارکه هزاربارم کمه ولی هزاران بار مبارکه مادری مبارکت باشه دخترکوچولوت مبارکت باشه
اصلا نده بغل هیچ کس همه اش را خودت بغل کن این لزتها تکرارنمیشه بزارش روی سینه ات نشسته وسط تخت بخواب اصلا نمیفته همسرمحترم روی کاناپه راحت بخوابن
بچها دوست دارن توماههای اول محدود باشن شیوه مامان شما درسته به بچه حس امنیت میده
پمپرز را برایش احتکارنکن زخیره سازی کن چون واقعا اگه گیر نیاری بچه پاش بسوزه ازارمیبینه این مورد اگه راه داره چندتایی براش بگیر قواعدرا باتبصره عمل کنید

aftab mahtab پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 04:12

salam ayda joonam ghadame noreside mobarak bashe,
ayda joon fandogh khob bepich injoori rahat mikhabe, inja ham hamin kara mikonan, bache bekhabe joon migire, hicham azab vejdan nadashte bashe hata inja ham hamin kara mikonan, va be ma ham hamin tosiye ra mikonan

کاپو پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 08:13 http://cappuccino.blogfa.com

ای جانم....
دلم نی نیمو خواست تا بغلش کنم و گرماشو حس کنم....
بهت حسودیم شددددددد

دل آرام پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 08:58


سمیه پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 09:41

باورم نمی شه وقت واسه نوشتن پیدا کردین سوپرایز شدم به عنوان بالای وبلاگ دقت نکردم همینطوری خوندم بعد دیدم که ااااااا این که ایدا است باز هم قدم نورسید مبارک چه پستایی داشته باشیم از ماجراهای ایدا و دخترش ولی من باز تو دلم موند که ازتون یه دعای مخصوص می خواستم موقع بدنیا اومدن گلنار خانم

سمانه پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 10:42

سلام قدمش مبارک باشه
برای پوشک پیشنهاد میکنم از خیابون بنی هاشم پمپرز بگیری قیمتش خیلی مناسب تره من برای دخترم که دو ماهشه از اونجا پمپرز لهستانی میگیرم

Elham پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 12:40 http://nagoftehanadideha.persianblog.ir/

قدم نو رسیده ات مبارک آیدا.

پیراشکی عشق پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 13:53

تبریک میگم عزیزم، منم همه ی این حسها رو ٣ ماه پیش تجربه کردم، تا میتونی لذت ببر از این روزای نوزادیش، خیلی زود میگذره من دلم برای روزهای نوزادی دخترم تنگ شده خیلی ... من شب اول که اومدم خونه تا صبح بیدار بودم بالاسرش و نگاش میکردم میترسیدم تو خواب اتفاقی براش بیفته ، نی نی من ٣ کیلو بود ولی تو هفته اول ٣٠٠ گرم وزنش رو از دست داد که طبیعیه. نی نی من هم خیلی کوچولو بود، پوشک evy baby هم خوبه سایز صفر، پمپرز رو از خیابان بنی هاشم هم میتونی بگیری

مهرسا مستقل پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 15:44

عزیزم زیر عکس لباسایی که اندازه شه تگت کردم تو اینستاگرام
میترسم آخرش این لباسا کار دستم بدن!!

آهو پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 18:01

آیدای گلم میدونستم توصیف تو از مادری یه چیز دیگست . الانم باز بهم ثابت شد . گولو میگه شکوفه بهه . صورتی . خیلی خوشحالم . بابا ها معمولا یکم حسودیشون میشه طوری نیس . یواش یواش موضوع مدیریت میشه
آیدا من خیلی ذوقتو دارم . ما هم سنیم . هم مدرسه ای هستیم . خیلی فکرامون شبیهه . حس دوست قدیمی زمان مدرسه ای بهت دارم

دنیا پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 18:51

خوش قدم و.خوش نام باشه عزیززززم مادر شدن و بهت تبریک میگم

چهل تیکه پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 22:56

اتفاقن شل قنداقش کنی خوب میخوابه و اصلن راهش همینه. فقط حواست باشه خیلی گرم تنش نکنی!

samira جمعه 5 تیر 1394 ساعت 10:01

سلام آیدا جان؛ قدم کوچولو هزار بار مبارک باشه :)

رویا بانو جمعه 5 تیر 1394 ساعت 11:56

منم به پسرم فندق میگفتم چون صورتش گرد و تپل بود در مورد پمپرز هم سایز صفر همین مشکلات رو داره ما آخر مجبور شدیم چند روزی مثل قدیم ها از کهنه استفاده کنیم ولی برای پسرک ما پمپرز پریما از همه بهتر بود ما پمپرز رو از خ پرتوی میخریم که از همه جای تهران قیمتش مناسب تره راستی پسر من هم تیرماهی هست وقتی دنیا اومده بود دکتر گفت زیاد نپیچیدش بچه رو خیلی گرم نگه ندارین

mahee جمعه 5 تیر 1394 ساعت 12:19 http://gahnegar.blogsky.com

بنی هاشمم مرکز پوشکه..ارزونتر از بهار هم هس

مریم جمعه 5 تیر 1394 ساعت 17:48

ایدا جون، پمپرز رو از خیابون بهار نگیر عزیز دلم، از خیابون بنی هاشم میتونی به راحتی بگیری و فراوون هست اونجا، یه سایز صفر داره که واسه دختری حتما خودت امتحان کردی.هردو تون رو میبوسم، خیلی مبارکت باشه مادر شدن، مادر مهربون

پروانه شنبه 6 تیر 1394 ساعت 09:17

وووووووووی خدا
این پست چقدر یه بچه از نزدیکه

الان کاملا میشه حسش کرد
جونک

samira شنبه 6 تیر 1394 ساعت 12:08

مبارکه موفق باشی عزیزم
هی لباس نخر براش به سی روز نشده یهو رشد میکنه و همه لباس کوجولوها میمونه رو دستت

صهبانو شنبه 6 تیر 1394 ساعت 12:43 http://eross.blogfa.com

ای خدا فندق خانم ببوسش.(به عنوان تنها کسی که در حال حاضر اجازه بوسیدن داره).
پسر منم خیلی کوچیک بود و دقیقا روزی که از بیمارستان مرخص شدم، دولا دولا رفتم بهار لباس خریدم .ولی صفرترین صفرها هم واسش خیلی بزرگ بود.
من خیلی غصه خوردم به خاطر کوچولو بودنش، الان که نزدیک دوسالشه فکر می کنم الکی غصه می خوردم، بزرگ میشه بچه.

مهسا شنبه 6 تیر 1394 ساعت 12:50 http://www.monika1987.blogfa.com

واااای آیدا،خوش اومده به دنیا فسقلی ت،وقتی میگی دل من غنج میره،خوش به حال اطرافیان این فسقلی

ساناز شنبه 6 تیر 1394 ساعت 17:47

ایدا جان یه خیابونی توی شرق تهران هست به اسم بنی هاشم عمده فروشی پوشک بچه و لوازم بهداشتیه.هر مارک پوشکی که بخوای اونجا داره من بهت پمپرز و هاگیز رو پیشنهاد میکنم البته پمپرز خیلی به صرفه نیست اما هاگیز به نظر من خیلی خوبه من برای دخترم دو سال استفاده کردم و راضی بودم

یه دوست شنبه 6 تیر 1394 ساعت 20:13

عزیزم خ بنی هاشم یکی از فرعی هاش بورس لوازم بهداشتیه!هر نوع پوشکی بخوای داره از همه جا هم ارزون تره

یک زن یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 02:32

آیدا جون سلام
بابت نی نی دار شدنت تبریک میگم. آرزوی شادی و سلامتی برای خودت و خانوادت دارم.
بابت پوشک برند Babylino رو بهت معرفی می کنم که تولید اروپاست. در حال حاضر بهترین برند موجود در ایران هست و طبق استانداردهای اروپایی تولید میشه. برای آشنایی به سایت
babylino.ir و برای خرید به سایت happybuy.ir مراجعه کنید.
ضمنا اسم و فامیل خودت و اسم نوزاد را بصورت متوالی به شماره 10000607 پیامک کن تا یک بسته پوشک رایگان براتون ارسال بشه.
موفق باشید.

زهره بانو یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 09:18

سلام آیداجان
اصلا نگران نباش من توی کتاب های خارجی خوندم حتی توی آمریکا به نتیجه رسیدن بهتر بچه را قنداق کنن البته به همون روشی که دستهاش بسته باشه نه پاهاش این طوری خواب راحتتری میره
منم برای دخترم این کار را می کردم خیلی جواب می داد

ساناز یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 13:28

وای آیدا خیلی باحالی. لحنت کاملا مثل مامانا شده. چقدر یه فندق میتونه آدم رو عوض کنه

سراب دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 13:29

سلام آیدا جون.مامان نازنین.از خیابون پرتوى پوشک بگیر.طرف هروى و شمس آباده.مرکزش اونجاست.

گنجشک دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 14:28 http://gonjeshk.blogsky.com

ای جانم عزیزم قربونش برم جیرجیرک کوچولو رو

بللللله یعنی لقمه به ترکی ! من بلدم

ژیگو توز دیگه چیه آیدا ???

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.