روزهایی که می گذرند


ظرف ها رو شستم، غذا پختم و ریخت و پاش ها رو مرتب کردم. البته جمع کردن لباس های شسته شده و شستن لباس های جدید هنوز مونده، این وسط دوبار دخترک رو شیر دادم و سه بار، عوضش کردم ( با من شوخی داره تا عوضش می کنم یهو صدای خراب کاری جدیدی ازش به گوش می رسه) و یه مدت هم باهاش بازی کردم و الان هم خوابیده، یعنی خوابوندمش و توی خیلی از این اوقات فکر کردم که آخ جون وقت کنم میام پای وبلاگم و می نویسم و  درد دل می کنم و حالم بهتر می شه. الان که وقت کردم فقط تونستم چندتا نظر رو جواب بدم و یه خاطره کوچولو بنویسم و  به جاش زل زدم به مانیتور و هی اشک ریختم و دماغم رو بالا کشیدم و خودم رو گول زدم که همه اینا به خاطر بوی پیازئه نه دل گرفته و پر م.


پ.ن: از دخترک نه دلگیرم نه دلخور. برداشت اشتباه نشه.

نظرات 14 + ارسال نظر
نرگس باران سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 12:38

چرا عزیزم؟!
چی شده مادر مهربون
معلومه که مادرا از بچه هاشون دلگیر نمیشن.
ایشالا هر چی هس مشکلت حل میشه. اینقدر اوضاعت خوب میشه که یادت میره اصلا دلتنگی ای هم بوده.
شاد باشی عزیز مهربون

یه دوست سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 13:10

عزیزم یه مقدارش عوارض زایمانه! یه مقدارش هم زندگی جدید با یه عضو جدید از خانوادست

خیلی زود بر می گردی به روال عادی

سهیلا سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 14:44 http://nanehadi.blogsky.com/

درست میشه. مادرا دلشون شیشه ای میشه

samira سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 14:47

خیلی سخته درکت میکنم مخصوصا اولاش که عادت نداری
ولی مراقب خودت باش افسرده نشیا

بانو سین سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 15:35 http://our-lovely-life-92.blogsky.com/

ای جانممم عزیزم ... دل پر چرا دخترکو بغل کن و بیا بشین بنویس عزیزممم

بیتا سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 17:06 http://bita-70.3de.ir

امیدوارم همیشه شاد باشین و سلامت
ممنون
65648

غرور و تعصب چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 09:31

سلام افسردگی بعد زایمان کاملا طبیعیه

من یه سقط داشتم... همیشه فکر میکردم اینکه میگن

طرف افسردست دست خودشه و میتونه نباشه

ولی دست خودم نبود و اشکام میریخت و دلم خیلی زیاد
گرفته بود

خداروشکر با گریه کردن تو بغل مامانم حالم کاملا خوب شد

خدا رو شکر

نونو چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 09:55

سلام آیدای عزیز، تبریک برای فینگیل خانوم
عزیزم برای اینکه متوجه زبان نوزاد بشی، یه ویدئویی هست که آموزشیه و خواسته کودکان رو که با صدای خودشون بیان میکنن بهت آموزش میده... اگر خواستی آدرس ایمیل رو بده برات بفرستم... من که وقتی دیدمش برای هر کسی که نوزاد داره ارسالش کردم چون خیلی کاربردی و علمیه

راحیل چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 10:35

برداشت اشتباه نمیشه. من اون دو سه ماه اول همیشه خودم رو وقتی داشتم به تصویرم تو آینه نگاه می کردم و قلوپ قلوپ اشک می ریختم غافلگیر می کردم. بچه داری از اینی که الان هست آسون تر نمیشه شیوه اش عوض میشه. الان که پسرک تازه راه افتاده و همش در حال بالا رفتن از مبل و تخت و امثالهم هست فکر می کنم اون موقع ها که نصف روز رو خواب بود خیلی بهتر بود. اما روزهای شیرینی در راهه وقتی گلنار کوچولو واسه خودش شخصیتی پیدا می کنه وقنی صدای خنده اش و نوع نکاهش نشون میده که تو رو میشناسه اونوقت دل گرفته و غم یهو دود میشه میره هوا. راستی واسه من پیاده روی همراه پسرک خیلی حالم رو خوب می کرد. عصرها یک ساعت پسرک رو میگذاشتم تو کالسکه و می رفتیم هواخوری

آره بیرون رفتن با کالسکه برای ما هم خوبه.

الیزه چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 13:07 http://elize1900.blogfa.com

ایدا جون من یک فیلم آموزش راجع به بستن نوزاد با شال به کمر ( مثل همون که می خوای) خیلی وقت پیش تو فیس بوک دیدم برات پیداش می کنم و میفرستم

مرسی الیزه جان
اون رو دیدم. اون پارچه رو ندارم.

Maha چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 13:26 http://haminkhobe.blogfa.com

الهی الهی
همه چیز بهتر میشه بهتر از همیشه
حالا ک تنها نیستی و گل انارت هست
هرچند تجربه اشو ندارم و نمیتونم بفهممت

تینا چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 14:23

سلام آیدا
دخترک سلامت باشه، ببوسش

elize چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 15:38 http://elize1900.blogfa.com

این لینکش :

http://www.aparat.com/v/jteOw/%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4_%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D9%86_%D8%A8%DA%86%D9%87_%D8%A8%D9%87_%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1_%D8%A8%D8%A7_%D8%B4%D8%A7%D9%84

fateme چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 15:42

انشاا... دلتون خالی شه و حالتون عالی.
در کنار مراقبت از گلنار عزیز،مراقب خودتون هم باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.