نشد که بنویسم ده دقیقه بعد از نوشتن پست قبلی، دخترک  بیدار شد و به ادامه جیرجیرش پرداخت  و چقدر بهم خوش گذشت.

 نشد که بگم دو تا از دوست های خوبم بعد از خوندن پست فبل رفتن بستنی کره ای خریدند. یعنی تنها کاتارسیسی که درونشون رخ داده میل و هوسشون به بستنی کره ای گردویی میهن بوده.

هییی...

الانم دارم دخترک به بغل می نویسم. تا جایی که تواناییش رو داره گردنش رو کشیده جلو که ببینه این جا چه خبره. خیلی فشنگه که یکی رو دارم که انقدر من رو مهم  وخواستنی می دونه اما نمی دونید چه جور میشه یکم از این اشتیاقش به من  رو نگه دارم برای دوران نوجونی و سرکشی ش؟

راستی خونه مون رو تا عید تمدید کردیم. امیدوارم تا عید بتونیم خونه خوب مون رو پیدا کنیم ترجیحن تراس دار و کمد دیواری زیاد دار.

دخترک سعی داره تایپم بکنه اما چون نمی تونه داره سیم موس رو با تمام قوا می کشه. بچه م بالاخره راهش رو برای منصرف کردن مامانش از فعالیت مورد علاقه ش پیدا می کنه.

فعلن. زودی بر می گردم. لااقل امیدوارم...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.